زاغکی قالب پنیری دید
از همان پاستوریزه های سفید!
پس به دندان گرفت و پر وا کرد
روی شاخ چنار مأوا کرد.
اتفاقا از آن محل روباه
میگذشت و شد از پنیر آگاه.
گفت: اینجا شده فشن تی وی!
چه ویویی! چه پرسپکتیوی!
محشری در تناسب اندام
کشته ی تیپ توست، خاص و عوام!
دارم ام پی تری آوازت
شاهکار شبیه اعجازت
ولی اینها کفاف ما ندهد
لطف اجرای زنده را ندهد
ای به آواز شهره در دنیا
یک دهن میهمان بکن ما را !
زاغ، بی وقفه قورت داد پنیر !
آن همه حیله کرد بی تأثیر
گفت: کوتاه کن سخن لطفا !
پاس کردم کلاس دوم من !
نظرات شما عزیزان: